زنانی که سایه روشن امید را بر شهر میپاشند/ قصه نجات خاموش از دل آسیبهای اجتماعی
در کوچه پس کوچههای هرشهر زنانی زندگی میکنند که نامشان هیچگاه در تیترهای پر زرقوبرق رسانهها نمیآید زنانی که شاید کسی آنها را نشناسد، اما هر روز بیصدا دست روی شانه یک انسانِ در معرض سقوط میگذارند و او را دوباره به زندگی بازمیگردانند.

به گزارش دید روز، این گزارش درباره همین زنان است ستونهای ناپیدای جامعه که حضورشان مثل یک چراغ گرم، تاریکی آسیبهای اجتماعی را میشکند.
مادرانی که پیش از آنکه آسیبی رخ دهد، درد را در چشم فرزندشان میخوانند.
هیچ نهادی در کشور به اندازه یک مادر آگاه و مهربان، قدرت پیشگیری از آسیبهای اجتماعی را ندارد.
مادران اولین جایی هستند که لرزشهای روح کودک را تشخیص میدهند، اولین کسانی که بیخوابی نوجوان را میبینند، اضطرابش را میفهمند، و قبل از آنکه لغزشها به سرنوشت تبدیل شوند، او را در آغوش گفتوگو و اعتماد پناه میدهند.
در دل بسیاری از خانوادهها این مادران هستند که جلوی ترک تحصیل، پرخاشگری، انزوا، اعتیاد یا خطاهای نوجوانی را میگیرند؛ آن هم نه با قانون و اجبار، بلکه با عشق، فهمیدن و آرامش.
در بسیاری از محلههای کمبرخوردار، زنانی ایستادهاند که هر روز سر میزنند به خانههای ساکت، به زخمهای پنهان، به کودکانی که در حیاطهای بیروح بزرگ میشوند، به مادرانی که شرم نمیگذارَد کمک بخواهند.
آنها بیهیچ چشمداشتی، دست خانوادههایی را میگیرند که شاید تنها یک قدم تا سقوط باقی مانده است.
به گفته فعالان اجتماعی، خیلی از بحرانهایی که میتوانست به کار کودک، خشونت خانگی یا اعتیاد منجر شود، تنها به کمک همین زنانی که “دلشان بزرگ است و اسمشان کوچک” مهار شده است.
وقتی زن نانآور میشود، امید هم از راه میرسد
درخانههایی که سایه فقر سنگین شده، زنان کارآفرین و شاغل خانگی تبدیل به قهرمانان بیادعا شدهاند.
زنانی که با دوختن لباس، تهیه ترشی، بستهبندی محصولات، یا حتی آموزش یک هنر کوچک، توانستهاند ستونهای لرزان یک خانواده را دوباره سرپا کنند.
برای بسیاری از این خانوادهها، درآمد این زنان فقط پول نیست؛ “نفس تازهای” است که اجازه نمیدهد فقر، کودکان را به خیابان بکشاند یا پدر خانواده زیر بار فشارها فرو بریزد.
زنانی که سکوت را میشکنند تا کسی تنها نماند
بسیاری از آسیبها در سکوت رشد میکنند،سکوتی که زنان شجاع جامعه آن را شکستند.
آنها در کارگاههای کوچک، کلاسهای محلی، گروههای مجازی و حتی جمعهای دوستانه، درباره افسردگی، اعتیاد، خشونت و آسیبهای پنهان حرف زدند تا هیچکس در درد خود حبس نشود.
این زنها چراغهایی هستند که روشن میمانند،حتی وقتی خودشان زخمی، خسته یا بینام ونشان باشند.
حضور زنان در شوراهای محلی، نهادهای اجتماعی و جایگاههای مدیریتی، رنگ جدیدی به تصمیمگیریها بخشیده است، رنگی از جنس مهربانی، صبوری و نگاه مادرانه.
طرحهای حمایت از کودکان کار، مراکز توانمندسازی زنان سرپرست خانوار، طرحهای سلامت روان و شبکههای داوطلبی، بسیاری ازآنها از دل نگاه زنانی آمده که درد جامعه را “فقط نمیشنوند”، بلکه با تمام وجود حس میکنند.
زنانی که جامعه را آرامتر از هر قانون و دیواری نگه میدارند
نقش زنان در کاهش آسیبهای اجتماعی، یک نقش ساده یا تشریفاتی نیست؛ یک “قلب تپنده” است که اگر از کار بیفتد، جامعه دچار سکوتی ترسناک میشود.
زنان امروز در خانه و محله و سازمان و کوچههای تاریک شهر، دستهای نامرئی هستند که مردم را از مرز آسیبها پس میکشند.
جامعه با این زنان زنده است، و با حضور آنهاست که امید هنوز از نفس نیفتاده.
نویسنده: فتانه ازانی




